wellcome to our home
نپرس از من چرا تب کرده چشمات خدا میدونه غمخواری نمیخوام... نیا نزدیک به من واگیر داره؛تب بی تابی تلخ نفسهام... میدونم درد و دل خوبه ولی من؛ نمیخوام دستم رو شه پیش مردم... چه میدونی چه دردی داره عادت؛ به حرف و طعنه ها و نیش مردم... برو...این خونه جای هردومون نیست بذار با درد هر روزم بمیرم... شنیدم گریه زخمو می سوزونه؛ میخوام وقتیکه میسوزم بمیرم... تموم شد دوره ی عشق من و تو به این زودی باید از هم جدا شیم... من و تو عاشق همدیگه بودیم؛ ولی قسمت نشد با هم بمونیم...
نظرات شما عزیزان:
яima |